همه شون دارن از جلوی چشمام رد میشن
مداوم
و نمیتونم درمورد هیچکدومشون حرف بزنم
از مغزم برین بیرون، راحتم بزارین، حتی میتونم الان عمیق برم توی کار که فقط به اینا فکر نکنم
یه خسته نباشید به کدبانو ها!...برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 17:01
برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 25 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 17:01
برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 23 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 17:01
هیچ اتفاق بدی نیفتاده برعکس بعضی چیزا دارن عالیتر از حد انتظارم پیش میرن منم حال جسمانیم بهتر شده ولی دلم میخواد فردا دیگه من نباشم یه خسته نباشید به کدبانو ها!...
برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 26 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1402 ساعت: 17:47
این چیز خوبی نیست که اعتماد به نفس من به این آدما وابسته ست ولی اینجا دوباره حس زیبایی و باهوشی میکنم، انگار که جایی هستم که بهش تعلق دارم، آدم هایی کنارم هستند که بودن کنارشون حتی اگه کاری نکنیم یا حرفی نزنیم باعث ترشح هورمون دوپامین میشن.
فکر میکردم من عوض شدم، یا باگ پیدا کردم، ولی فقط فهمیدم آدمای اطرافم متفاوتن.
کاش میشد بغلشون کنم با خودم ببرمشون خونه.
یه خسته نباشید به کدبانو ها!...برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1402 ساعت: 16:04
بشر ذاتا تنهاست آقای فردوسی پور
اینکه من اون حس هارو ندارم، عوضش چیزای خیلی بیشتری دارم که واقعا بقیه بخاطرش حسرت میخورن
این خلا درون من، با اون حس ها پر نمیشن، اون خلا مشکل منه که باید پرش کنم.
یه خسته نباشید به کدبانو ها!...برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 21 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1402 ساعت: 16:04
اینکهگاهی وقتا چقدر راحت به مرگ فکر میکنم منو میترسونه
دیشب واقعا میخواستم تموم شم و فقط یه قسمت از درونم باهام آروم حرف زد که پشیمونم کنه و آرومم کنه، اون قسمت هردفعه نجاتم میده، نمیدونم چیه ولی واقعا هرچی به دست آوردم و هر نفسی که میکشم رو مدیونشم.
یه خسته نباشید به کدبانو ها!...برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1402 ساعت: 16:04
از زن بودن متنفرم
ازینجا بودن هم
بعد ازینکه کلی خوش گذروندم و حتی مرخصی هم گرفتم، اومدم خونه و کراید مای آیز آوت، فقط چون میخواستم و اینقدر کارام زیاده که از تو تخت تکون نخوردم-فقط دوش گرفتم چون از خودِ دوش نگرفته ام خوشم نمیاد و گفتم شاید چیزیو حل کنه-
میشه دوباره گریه کنم؟
یه خسته نباشید به کدبانو ها!...برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 10:53
انکار ناپذیره که قسمت اعظمی از من ترکه و با زبان ترکی و فرهنگ ترک ها عجین شده، هر چیزی که منو یاد اون بخش از زندگیم بندازه برام جذابه و حسِ خونه و امنیت میده
خوشحالم که در درونم وطنی برای خودم دارم.
یه خسته نباشید به کدبانو ها!...برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 10:53
دوست صمیمی بابام بعدِ دوسال رفت پیشش
چه تایمینگی اسماعیل چه تایمینگی!
پی.اس:یادمه میگفتن چرا از بابام بزرگتر بوده ولی اول بابای من رفته...دوست داشتم دوباره ببینمش:( ولی اونم نشد
یه خسته نباشید به کدبانو ها!...برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 10:53
در دو قدمیِ به فنا دادنِ هرچی که تا الان ساختمم
واقعا استرس ندارم دیگه، فقط میترسم!
پی.اس: این هفته دو نفر جداگونه رو قرار بود ببینم و نشد و الان هردوتاشون کرونا گرفتن، خدا خودش این هفته رو بخیر کنه...
فقط میخوام هرچه زودتر ۲۲ دسامبر شه درحالیکه حالمم خوبه.
یه خسته نباشید به کدبانو ها!...برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 4 دی 1402 ساعت: 14:38
برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 4 دی 1402 ساعت: 14:38
عالیه، الان دقیق فقط اینو تو زندگیم کم داشتم
ریدم به زندگی و چالشاش که چیزی جز دردسر واسه من یکی نداشت
بابا رها کن زندگی، دو دیقه بزار ببینم چ گهی دارم میخورم، هر دفعه که میگم آخیش، الان میتونم یه نفس راحت بکشم، یه چیز جدید میندازی تو دامنم و میگی، دِ حالا نفس بکش
یه خسته نباشید به کدبانو ها!...برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 70 تاريخ : دوشنبه 14 فروردين 1402 ساعت: 12:21
زندگیم مزه ی کمپوت سیب با آناناس گرفته
مزه ی مافینِ تمشک و بلوبری و پرتقال
مزه ی قاچِ لیموی سبز با نمک
مزه ی برگریِ ارزون و فوق العاده خوشمزه ی سرکوچه
مزه ی سالادالویه ی هویج دار
آنستلی میترسم که یهو طعمش تلخ شه، ولی هو کِرز، همه چی تلخی و شیرینی داره، واقعا دارم از زندگی کردن توی لحظه م لذت میبرم.
یه خسته نباشید به کدبانو ها!...برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 67 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 12:14
اگه یه روزی ازدواج کنم، فقط و فقط بخاطرِ این حسِ گهِ عصراست، که میام خونه و فقط صدای هواکش میاد
اینطور وقتا حس میکنم همه چی طوسیه، و با اینکه یه عالمه آدم دورِ خودم جمع کردم، آدمِ تنهایی ام
البته که به زاویه ی دید بستگی داره و این میتونه تایم طلاییِ من باشه، اما متنفرم ازینکه وقتایی که یه بغلِ کوچیک، خیلی یهویی لازمم میشه، باید دیوار رو بغل کنم.
اندکی حسِ abandon شدن دارم.
یه خسته نباشید به کدبانو ها!...برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 12:14
برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 12:14